با سلام به وبلاگ معلم كلاس ششم خوش آمديد؛ لطفاً با نظرات خود ما را ياري نمائيد؛ اميدوارم لذت ببريد و براي بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد؛ علم حروف
زیارت عاشورا

علم حروف:

از آن گاه که فنیقی ها  حرف های الفبا را برای نمایش عددها نیز به کار بردند و پیامد آن این بود که یک نماد هم نمایانگر یک لفظ باشد وهم  نمایانگر یک مقدار ، علمی پایه ریزی شد که آن را علم حروف نامیدند.

 

یونانی ها و عبری ها که برای نوشتن ، الفبای فنیقی ها را بر گزیدند، روش عدد نویسی آن ها را نیز به کار بردند. در بین یونانیان ، پیروان فیثاغورث که عددها را دارای ویژگی ها ی فراسوی طبیعت می دانستند، در گسترش علم حروف و شاخه بندی های آن بیشترین کوشش ها را داشته اند. عبری ها هم که واسطۀ نقل الفبا و عدد نویسی فنیقی به عرب ها بوده اند ، به نوبۀ خود و به گونۀ دیگر به گسترش علم حروف کمک کرده اند. عدد نویسی فنیقی ها نزد مسلمین به صورت (( حساب ابجد )) درآمد که هنوز باقی است و عنوان کلی تر آن  (( حساب جمل ))  می باشد. شگفت آور آن است که ریاضی دانان و هیئت دانان اسلامی با وجود آن که به عدد نویسی هندی و برتری های آن آگاهی داشته اند ، باز هم در نوشته های خود حساب ابجد را به کار برده اند. اینان در نمایش حروف به جای اعداد از روش هایی پیروی می کرده اند که نباید مجموعۀ این روش ها را با علم حروف اشتباه کرد. علم حروف ، هر چند که نام علم را در عنوان خود یدک می کشد ، مجموعه یی است از قراردادها و رمزهایی که بیشتر جنبۀ نامتعارف دارند و بازمانده هایی از باورهای فیثاغوریان می باشند که با باورهای دیگر در آمیخته شده اند. زیاده روی در پیروی از این باورها بدانجا انجامیده است که گروهی به نام حروفیان چنین پنداشته اند که علت اساسی وجود و سرچشمۀ خوشبختی جاودانی را باید در ویژگی های  حروف جستجو کرد. به دنبال چنین پنداری ، این گروه تلاش های زیادی را در گسترش علم حروف به کار برده اند. پس از  ازهم پاشیده شدن گروه حروفیان و ترس بازماندۀ پیروان آن از آشکارا بیان داشتن باورهای خود ، علم حروف در زمرۀ علوم محتجبه قرار گرفته و آموزش آن در پنهان و تنها به کسانی که شرایطی ویژه را داشته اند صورت گرفته است. در برخی از فرهنگ ها و لغت نامه ها ، علم حروف را به نام علم جفر و همچنین به نام علم سیمیا نیز نامیده اند ، زیرا وابستگی های این دو به علم حروف آن چنان زیاد است که جدا پنداشتن آن ها از یکدیگر دشوار می نماید و از این رو است که آن ها را دو شاخۀ بزرگ از علم حروف نیز دانسته اند. در علم جفر از روی اسراری که در حروف نهفته است ، و هر کسی را یارای پی بردن به این اسرار نیست ، می توان همۀ پیشامدهای جهان را پیشگویی کرد. در علم سیمیا گفته می شود که از روی ویژگی های حروف می توان به اسرار کاینات پی برد . علم عزایم هم که از جملۀ علوم غریبه به شمار می رود، و موضوع آن به فرمان در آوردن ارواح و شیاطین و اجنه می باشد، با علم حروف وابستگی زیاد دارد و کسانی آن را نیز شاخه ای از علم حروف می شناسند. این مقاله که با بهره وری از کتاب          (( خزائن العلوم )) تألیف ملااحمد نراقی فراهم آمده به منظور آن است که چشم اندازی از مقدمات علم حروف را به دست دهد. خواننده ای که خواهان آگاهی بیشتر بر این علم باشد می تواند به کتاب هایی که  دربارۀ حروفیان و باورهای آنان نگاشته شده مراجعه کند.

در علم حروف معادل های عددی حرف های الفبا مطرح است. از این رو نخست باید گونه های مختلف حساب جمل که حساب ابجد مهم ترین و اساسی ترین آن هاست بازگو شود.

 

حساب ابجد:

       حساب ابجد رابطه ای است بین مجموعۀ بیست وهشت حرف الفبای عربی و مجموعۀ عددهای طبیعی (بدون صفر) برپایه جدول زیر :

ا     ب     ج     د     ه     و     ز

1     2     3     4     5     6     7

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ح     ط     ی     ک     ل     م     ن

8    9   10   20   30   40   50

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

س     ع     ف     ص     ق     ر    ش

60   70   80   90  100  200  300

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ت     ث     خ     ذ     ض     ظ     غ  

400 500 600 700 800 900 1000

 

کاربرد این رابطه به دو گونه است : در گونه ای از آن که بیشتر در ساختن مادۀ تاریخ ودر چیستان ها و همچنین در علم حروف به کار می رود برای هر مجموعۀ چند حرفی (کلمه یا جمله ) عددی نظیر می شود که برابر است با حاصل جمع عددهای نظیر هر یک از حرف های آن مجموعه، چنان که نظیر کلمۀ  ((لغت ))  می شود: 1430=400+1000+30 . گونۀ دیگر آن که برای نمایش عددها به کار می رود، و در نوشته های ریاضی همراه با دگرگونی هایی در شکل حرف ها  انجام می گرفته است، قاعده های ویژه دارد، چنان که برای نمایش مرتبه های بالاتر از هزار ، حرف یا حرف های نظیر عددهای آن مرتبه ها را مقدم بر  (( غ))  می نویسند. مثلا برای نمایش عدد 30400 می نویسند  (( لغ ت )).

(این که گاهی دیده می شود روی پاکت های نامه یا در بالای نامه ها نوشته شده است ((8642 )) در واقع ((8،6،4،2)) و کلمۀ ((بدوح )) مورد نظر بوده است که این کلمه نام فرشتۀ موکل بر مراسلات می باشد).

نخستین پرسشی که دربارۀ حساب ابجد به میان آمده این است که چرا ترتیب حرف ها بدین گونه و برخلاف ترتیب آن ها در الفبای معمولی است. در پاسخ به این پرسش برخی از کسان پای افسانه را به میان آورده و هر یک از کلمه های ابجد، هوز، حطی، .... را که برای به یاد سپردن ترتیب حرف ها درست شده اند، نام فرزندی از یک شخص دانسته اند. اینان برای این کلمه ها معنی هایی نیز یاد کرده اند ؛ چنان که (( ابجد ))را به معنی (( بدان )) و یا به معنی  (( آغاز کرد )) دانسته اند. اما همان گونه که در پیش گفته شد ، ترتیب حروف ابجد بازماندۀ ترتیب الفبای فنیقی است که نه تنها الفبای عربی بلکه الفبای لاتین نیز از آن گرفته شده است. اکنون هم اگر حرف های (( آ،ب،ج،د،... ))  را به ترتیب با حرف های

 

"α و β و Γ و Δ و..." یا به ترتیب با حرف های  "Α و Β و С و Dو..."

بسنجیم ، یکی بودن شکل آن ها را در آغاز می توانیم دریابیم ( با توجه به این که الفبای عربی از راست به چپ و الفبای یونانی و لاتین از چپ به راست نوشته می شوند).  

نکته ای که در حساب ابجد به چشم می خورد این است که هر حرف در تلفظ مجموعۀ چند حرف می باشد و از آن رو ارزش عددی دیگری خواهد داشت.

چنان که حرف ((ج )) که دارای ارزش عددی 3 است در تلفظ می شود(( جیم = ج+ی+م ))  که ارزش عددی 53 دارد. این نکته که در علم حروف اهمیت ویژه دارد در غیر آن بیشتر در طرح معماها به کار رفته است ، مانند معمای زیر:

اسم یارم نود و اول حرفش نود است             طرفینش نود و اوسط  او  ثلث  نود

پاسخ این معما (( ملک )) است که ارزش عددی آن  90=20+30+ 40  است، حرف اول آن تلفظ می شود (( میم )) که دارای ارزش عددی 90 =20+10+ 40  است ، دو طرف آن (( م ، ک )) روی هم می شود 60 که (( نود )) هم به حساب ابجد می شود 60 ، وسط آن (( ل )) به ارزش 30 و برابر با یک سوم 90 است .

گونه های دیگر حساب جمل:

در علم حروف و علم های دیگر وابسته به آن و به ویژه در صناعات مکتوم ، گونه های زیادی از حساب های همانند حساب ابجد به کار رفته است.

 در زیر چند گونه از این حساب ها برای نمونه بازگو می شود:

حساب ابتث – ترتیب حروف به ترتیب آن ها در الفبای معمولی و ترتیب اعداد به گونۀ حساب ابجد است. چنان که حرف (( ی )) دارای ارزش عددی 1000 است.

       ابجد شرقی -  همان ابجد معروف است.

       ابجد غربی -  ابجد ، هوز، حطی، کلمن ، صعفض، قرست، ثخذ ، ظغش .

       ابجد مغربی - ایقش ، بکر ، جلس ، دمت ، هنث ، وضح ، زعذ ، خفظ ، طصغ .

       ابجد وسیط -  ترتیب حرف ها همان ترتیب حساب ابجد اما عددهای نظیر حرف ها به ترتیب از 1 تا 28 است.

       ابجد جامع کبیر – همان ابجد معروف است که عددهای نظیر هزار  برابر شده اند.

       ابجد صغیر – در ابجد معمولی به جای هر یک از عددها باقی ماندۀ تقسیم آن ها بر 12 گزیده می شود و حرف های نظیر مضرب های 12  ساقط به حساب می آیند.

      ابجد معکوسه – در ابجد معمولی عددها را به ترتیب عکس یعنی از  1000 تا 1  به کار می برند.

      ابجد منکوره -  چهارده حرف اول و چهارده حرف آخر از ابجد معمولی را نظیر هم قرار می دهند : الف،س،ب،ع،...، ن،غ.

علم حروف علمی است که می پردازد به تفسیر حروف و اسما از طریق قواعد حروفی . البته علم حروف به جهت تفریح و سرگرمی یا ساختن معما هم کاربرد دارد .

تفاوت علم حروف با علم اعداد یا همان عدد شناسی این است که علم اعداد تنها می پردازد به تفسیر و معنای اعداد از طریق اعداد و ترکیب‌های عدد؛ اما علم حروف می پردازد به تفسیر اسما، کلمات و حروف از طریق حروف و اعداد .

علم حروف عربی را جفر، علم حروف عبری را گماتریا و علم حروف لاتین را لگزیگرام می نامند . مراد از مطلق كلمه (علم الحروف)، همان علم جفر است. جفر در لغت به معناي پوست بزغاله است و چون اوراق اوليه اين علم (بر اساس نقلي از مسلمانان) بر روي پوست بزغاله نوشته و عرضه شده بود بدين نام خوانده شده است.

جفر جامع:

     باید کتابی شامل 28 دفتر فراهم کرد که هر دفتر 28 صفحه داشته باشد و هر صفحه شامل 28 سطر و هر سطر دارای 28 خانه باشد، آن گاه در هر یک از خانه ها چهارحرف را با هم چنان نوشت که به حساب ابجد وسیط ، عدد حرف اول شمارۀ دفتر ، عدد حرف دوم شمارۀ دفتر ، عدد حرف دوم شمارۀ صفحه ، عدد حرف سوم شمارۀ سطر ، عدد حرف چهارم شمارۀ آن خانه باشد. به این ترتیب در نخستین خانه از نخستین سطر از نخستین  صفحه از نخستین دفتر چهار عدد الف  نوشته می شود، در خانۀ دوم این سطر سه عدد الف و یک عدد ب ، ... ، در خانۀ بیستم از سطر هفدهم از صفحۀ شانزدهم از دفتر سوم کلمۀ جعفر ، ... ، در آخرین خانه از جفر چهار عدد  غ . هر کلمۀ چهار حرفی بی معنی یا با معنی در یکی از خانه های جفر جامع وجود خواهد داشت.

علم حروف چهار رکن عددی دارد و یک رکن وهمی دارد .

  • عدد اول ۱۹ - عدد جنگ. خونریزی . مرگ .
  • عدد آخر ۲۲ - عدد مهربانی . لذت . شهوت .
  • عدد ظاهر ۲۴ - عدد مادیات. عدد بخشش
  • عدد باطن ۲۷ - عدد تربیت. عدد سلطنت

و رکن وهمی همان فضای خالی بین کلمات است . و آن را عدد کل می نامند .

 

نمونه هایی از ویژگی ها و دسته بندی های حروف :

       هیولا و قطب حروف -  بنابر باور حروفیان ، حرف الف پایۀ ساخت هر یک از حرف های دیگر الفبا است و از این رو آن را هیولا و قطب حروف نامیده اند.

       حروف نورانیه -  حرف هایی هستند که به صورت مقطع در آغاز برخی از سوره های قرآن آمده است. تعداد این حرف ها پس از حذف تکراری ها چهارده است و مجموعۀ آن ها در جملۀ (( صراط علی حق نمسکه )) نموده شده است.

       حرف های بی نقطه و با نقطه – همان گونه که در فرهنگ ها و لغت نامه نیز به کار می رود، حرف های نقطه دار را معجمه می نامند.

       تلفظ حروف – از حروف الفبای ابجد آن ها که در تلفظ دو حرفی باشند مسروری نام دارند، مانند (( ب )) که تلفظ آن (( با )) است ؛ آن ها که در تلفظ سه حرفی باشند و حرف آخر آن ها غیر از حرف اول باشد ملفوظی نامیده می شوند، مانند (( ج))  که تلفظ می شود (( جیم )) ؛ آن ها که در تلفظ سه حرفی باشند و حرف آخر همان حرف اول باشد ملفوفی یا مکتوبی نام دارند مانند ((م )) که تلفظ آن (( میم )) است.

      زبر و بینات – هر حرف چون با مجموعۀ حرف هایی که تلفظ می شود نوشته شود ، عدد نخستین حرف را زبر و مجموع عددها ی حرف های دیگر را بینات آن حرف می نامند. چنان که در حرف (( ج )) که بسط لفظی آن (( ج )) که بسط لفظی آن (( ج ، ی ، م )) است ، زبر برابر است با 3 که عدد  ج است و بینات برابر با 50 است که مجموع عددهای دو حرف  ی  و م می باشد . بنابرآن که زبر و بینات با هم برابر یا یکی بزرگتر از دیگری باشد ، حروف به سه دستۀ کامل ، زائد، ناقص بخش می شوند. حرف  س تنها حرف کامل است که در آن زبر و بینات با هم برابر و هر کدام 60 است.

      طبیعت  حروف -  از تناظر چهار به چهار حروف الفبای ابجد با چهار عنصر آتش ، هوا ، آب و خاک ، طبیعت هر حرف نموده می شود و از این رو حروف به چهار دستۀ آتشی ، هوایی ، آبی و خاکی بخش می شوند.

      تناظر با اوقات -  در تناظر با روزهای هفته ، روزهای ماه ، ماه های سال ، ... ، نیز دسته بندی هایی بین حروف انجام می گیرد.

      تناظر با افلاک – به هر یک از هشت فلک قمر ، عطارد ،...، ثوابت ، سه حرف و به فلک الافلاک چهار حرف نسبت داده می شود و از این رو نیز حروف به   نه دسته بخش می گردند. 

     تناظر با دوازده برج و تناظر با منزل های قمر – هر حرف به یکی از منزل های قمر و همچنین به یکی از دوازده برج نسبت داده می شود.

     تأثیر حروف و دلالت آن ها – بنابر تناظر با افلاک و بروج و اوقات و... ، هر حرف از لحاظ سعد و نحس و ... دارای اثری است و همچنین هر حرف برعامل هایی همچون سلامتی ، عمر ، مسافرت ، ... دلالت دارد.

ملک های حروف – هر حرف منسوب به یک ملک است : الف  به اسرافیل   ب  به جبرائیل ، ج  به کلکائیل ، ....  

 

عمل های روی حروف و اسامی :

     مجموعۀ دو یا چند حرف اسم نامیده می شود. حکم هایی که در علم حروف بیان می شوند از عمل های روی اسامی و برپایۀ ویژگی های حروف به دست می آیند. نمونه هایی از عمل های روی اسامی  چنین است :

     بسط اسم – یعنی نوشتن اسم به صورت مجموعه یی از حرف ها، و بنابه روش هایی گوناگونی که برای یافتن این مجموعۀ حروف به کار می رود، گونه های مختلف بسط وجود دارد ؛ هرگاه حرف های اسم به گونۀ ملفوظ نوشته شوند آن را بسط لفظی آن اسم نامند، چنان که بسط لفظ (( عادل)) می شود (( ع  ی  ن  ا ل  ف  دال  ل ام )) ؛ هرگاه در بسط لفظی حرف های تکراری حذف شوند آن چه می ماند بسط حرفی آن اسم نامیده می شود ، چنان که بسط حرفی      (( عادل)) می شود  (( ع  ی  ن  ا ل  ف  د  م )) ؛ هرگاه به جای حرف های اسم عددهای آن ها نوشته شود و عددهای تکراری به کنار گذاشته شوند، مجموع رقم های عدد به دست آمده را بسط عددی آن اسم گویند، چنان که بسط عددی اسم محمد برابر 16 است ، زیرا برای این اسم داریم  (( 40 ،  8 ،  40 ، 4 )) که عدد چهل تکراری حذف می شودو مجموع رقم های سه عدد باقی مانده  برابر16 می شود ؛ هرگاه به جای حرف اسم عدد آن به صورت ملفوظ نوشته شده و حرف های تکراری حذف شوند ، حاصل را بسط عددی لفظی گویند، چنان که برای اسم (( فلاح)) داریم (( ه ش ت ا د س ی ی ک ه ش ت )) و می ماند (( ه ش ت ا د س ی ک )) ؛ و گونه های دیگر بسط ...

     تبدیل اسم  - هر اسم را به گونه های مختلف می توان به اسم دیگر تبدیل کرد : هرگاه هر حرف اسم با حرف بعدی خود از الفبای ابجد جانشین شود ، اسم به دست آمده را تبدیل ترفعی نامند، مانند (( دقصش)) که تبدیل ترفعی (( جعفر)) است ؛هرگاه هر حرف اسم با حرفی  جانشین شود که عدد آن یک مرتبه بالاتر باشد آن را تبدیل ترفعی عددی گویند، مانند اسم ((جواد)) که عددهای آن 3،6،1، 4  است در تبدیل ترفعی عددی می شود (( لسیم )) که عددهای آن  40،10،60،30 می باشد؛ هرگاه حرف های اسم را از نظر طبیعت آن ها در نظر بگیریم و اگر حرف آتشی است آن را باقی بگذاریم ، اگر هوایی است آن را با نزدیک ترین حرف آتشی جانشین کنیم و به همین سان آبی را به هوایی و خاکی را به آبی بدل کنیم ، تبدیل طبیعی اسم را به دست می آوریم ، مانند آن که تبدیل طبیعی (( محمد))  می شود (( مزمج)) ؛ و تبدیل های دیگر ...

     تکسیر اسم -  حرف های اسم را به دنبال هم می نویسند، آن گاه حرف آخر را پیش از حرف اول ، حرف ماقبل آخر را پیش از حرف اول ، حرف ماقبل آخر را پیش از حرف دوم ، حرف سوم از آخر را پیش از حرف سوم از اول قرار می دهند و این کار را به همین گونه تا حرف میانی ( یا دو حرف میانی ) دنبال می کنند، حاصل را تکسیر آن اسم می گویند. از روی اسم جدید تکسیر دوم و از روی آن تکسیر سوم و تکسیر های دیگر و سرانجام خود اسم به دست می آید. مانند تکسیر اسم محمد تقی که چنین است:

م ح م د ت ق ی

ی م ق ح ت م د

د ی م م ت ق ح

ح د ق ی ت م م

م ح م د ت ق ی

   عددهای نظیر اسم – برای هر اسم علاوه بر عددی که از حساب ابجد به دست می آید و آن را عدد اسم می گویند، عددهای دیگری نیز نظیر می شود، از گونۀ : عدد حرفی که تعداد حرف های اسم است ؛ عددکبیر که برابر است با حاصل ضرب عدد اسم در عدد حرفی ؛ عدد اکبر که حاصل ضرب عدد کبیر در عدد حرفی است، عدد صغیر که نیمۀ عدد اسم است و اگر عدد اسم جفت نباشد یا یک واحد از آن کم می کنند و مانده را نیم می کنند که آن را عدد صغیر ناقص می گویند،یا این که یک واحد به عدد اسم می افزایند و حاصل را نیم می کنند که آن را عدد صغیر زائد می نامند ....

  

 استنطاق – تبدیل عدد است به اسم و به چند گونه انجام می پذیرد: نخست آن که اسمی یافت شود که عدد اسمی آن برابر با عدد داده شده باشد که بدین گونه ، اسم های زیادی یافت خواهد شد ، چنان که استنطاق 110 می شود (( علی))  یا (( مهدیان)) یا  (( نمک)) و غیره ؛ دوم آن که به جای هر رقم حرفی نوشته شود که ارزش مطلق آن رقم را دارا است ، چنان که استنطاق 8642 می شود (( بدوح)) ، سوم آن که به جای هر رقم حرفی نوشته شود که نمایانگر ارزش مکانی آن رقم است ، مانند این که استنطاق 1215 می شود (( غریو)) . در علم حروف روش سوم بیشتر به کار می رود.

     طبیعت اسم – عدد اسم چهار به چهار طرح می شود . اگر یک بماند طبیعت اسم آتشی است ، اگر  2  بماند طبیعت اسم هوایی است ، اگر  3 بماند طبیعت آن آبی است ، اگر هیچ نماند طبیعت آن خاکی است.  

برای یافتن معادل ابجد هر اسمی می توانید از لینک زیر استفاده کنید.

معادل ابجد


 
 

 


گردآوری: نویسنده سایت

منبع:

1-مقاله "علم حروف" نوشته" عبدالحسین مصحفی" چاپ شده در نشریه "آشتی با ریاضیات"شماره اول سال هفتم فروردین 1362.

2-ویکی پدیا


با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ

معلم كلاس ششم

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 17:45 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |